عزت در مفهوم قرآني چيست و چرا اين همه از ارزش و اعتبار برخوردار مي باشد و چگونه و با چه علل و عوامل دروني و بيروني اين مفهوم در شخص يا جامعه پديدار مي گردد. نويسنده در حد مقتضاي اين نوشتار كوشيده است تا به اين پرسش ها پاسخ هاي قرآني بدهد. با هم اين مطلب را از نظر مي گذرانيم.
يكي از مفاهيم كليدي در علوم انساني به ويژه دانش سياسي و روان شناسي اجتماعي واژه قدرت است. قدرت به معناي توانايي و استطاعت بر انجام كار است. دولت ها نماد قدرت ملت در مفاهيم سياسي جديد مي باشند و اقتدار دولت بيانگر اقتدار ملت و جامعه سياسي است كه آن را پديد آورده است.
در علوم سياسي مبناي همه مباحث و مسايل دانش سياسي، قدرت و امور مربوط و يا مرتبط با آن است. اين مسئله در تحليل و تبيين قرآني رنگ و رويي ديگر به خود مي گيرد. به اين معنا كه جابه جايي روشني ميان دو مفهوم عزت و قدرت صورت مي گيرد و همان نقش و كاركردي را كه مفهوم قدرت در علوم سياسي و دانش هاي ديگر ايفا مي كند به مفهوم عزت منتقل مي شود و قدرت در سايه عزت معنا و مفهوم درست مي يابد.
از اين روست كه عزت در همه علوم و دانش هاي انساني نقش و كاركرد بسيار مثبتي مي يابد و مفهوم قدرت از چنين نقشي برخوردار نمي شود؛ به ويژه كه مفهوم عزت در تحليل و تبيين قرآني در بسياري از موارد داراي بار مثبت ارزشي است و اين در حالي است كه مفهوم قدرت در بيش تر موارد كاربردي آن داراي بار منفي ارزشي است. انسان سالم و كامل در تبيين قرآني كسي است كه از عزت برخوردار مي باشد و داراي عزت نفس و عزت اجتماعي و سياسي مي باشد؛ چنان كه جامعه اي داراي قدرت مثبت و ارزشي است كه از عزت سياسي بهره مند شود.
عزت در كاربردهاي قرآني، حالتي است كه مانع مغلوب شدن انسان و يا جامعه مي شود و عزيز كسي است كه قاهر و چيره است و مقهور كسي نمي شود؛ زيرا زمين عزاز به زمين بلندي مي گويند كه آب و سيل بر آن چيره نمي شود و همواره از دسترس آن به دور مي باشد. اين واژه در معاني چون غلبه و چيرگي، امتناع، نادر، قوت و قدرت، عظمت، بزرگواري، ارجمندي، ارج و سرافرازي، شكست ناپذيري به كار رفته است.
در منتهي العرب، عزت در مقابل ذلت و به معناي ارجمندي و شدت است.
راغب اصفهاني لغت شناس پرآوازه قرآن كريم عزت را از ريشه «ارض عزار» به معناي زمين سخت و نفوذ ناپذير مي داند و آن حالتي است كه انسان را از مغلوب شدن باز مي دارد.
عزت نيز به معناي توانايي و در مقابل ذلت آمده است. فقيه دامغاني با توجه به كاربرد كلمه عزت و مشتقات آن در قرآن كريم، اين معاني را براي آن بيان كرده است: 1- عظمت و بزرگي 2- جمعيت و اختلاف 3- غلظت و صلابت 4- سخت و دشوار 5- تقويت كردن 6- غلبه 7- المنع (محكم و استوار).
به هر حال مي توان گفت كه عزت در اصطلاح همان قدرت برتر چيره و شكست ناپذير و غيرقابل نفوذ است و انسان عزيز كسي است كه به اين حالت روحي و رواني دست يافته باشد كه كسي او را خوار و ذليل نكند و بر وي چيره نشود.
خداوند در آيه 10 سوره فاطر عزت و سرافرازي را از خواسته هاي طبيعي و فطري بشر برمي شمارد و بيان مي دارد كه اگر كسي در پي اين عزت فطري و سرافرازي طبيعي است مي بايست به منشا و خاستگاه عزت مراجعه نمايد وا ز او بهره مند شود. از اين روست كه در اين آيه عزت را مختص ذات خويش مي داند و براي دست يابي به عزت و قدرت شكست ناپذير و غيرمغلوب از مردم مي خواهد كه در پرتو عزت خداوند عزت خويش را جست وجو كنند. (نساء آيه 139)
در آيه 26 سوره آل عمران خداوند به اين نكته توجه مي دهد كه عزت را نمي توان در جايي ديگر جست و به دست آورد و هم چنين تاكيدمي كند كه اعطاي عزت و بخشش آن به انسان ها، منوط به مشيت و اراده است؛ زيرا تنها خداوند است كه بر همه هستي مالكيت و سيطره دارد و همين سيطره و مالكيت الهي بر همه هستي است كه عزت را به خداوند مي بخشد و اگر كسي بخواهد در بخشي از اين هستي و كائنات حتي وجود خويش تسلط و چيرگي يابد به گونه اي كه شياطين و غيرشياطين نتوانند بر او تسلط يابند مي بايست خود را به عزت الهي متعلق كند.
به سخن ديگر، مالكيت و سيطره ذاتي خداوند بر همه هستي پشتوانه عزت الهي و هم چنين عزت بخشي به ديگراني است كه مي خواهد به آنان عزت بخشد. (آل عمران آيه 26 و نيز يس آيه 13 و 14) بنابراين اگر كسي مي خواهد از خاستگاه عزت يعني مشيت و اراده الهي بهر مند شود مي بايست به گونه اي باشد كه رضايت و خشنودي وي را به دست آورد. از اين جاست كه تنها پيامبران(ع) كه مخلصان (به فتح لام) هستند و نيز مومنان راستين از عزت واقعي و حقيقي برخوردار مي شوند.
هرچيزي كه مطلوب انساني و مقصد و مقصود اوست مي بايست داراي آثار و كاركردها و ارزشي باشد كه موجب مي شود تا شخص و يا جامعه اي به سوي آن متمايل و گرايش يابد. از اين روست كه توجه به نقش و كاركردهاي عزت در زندگي فردي و اجتماعي و نيز مادي و معنوي و يا دنيوي و اخروي مي تواند عامل تحريك و انگيزش براي بشر و يا جوامع بشري باشد. هم چنين آثار و پيامدهاي عزت نيز مي تواند در انگيزش آدمي موثر باشد. در اين جا با بهره مندي از آيات قرآني به كاركردها و آثاري از عزت توجه داده مي شود كه به نظر مهم و اساسي است.
خداوند در آيات چندي چون بقره آيه 220 و مائده آيه 118 و ابراهيم آيه 4 و فاطر آيه 2 عزت و نفوذناپذيري خداوند را عاملي مهم در اجراي خواسته هاي حكيمانه خويش مي شمارد. از اين جا مي توان دريافت كه اگر كسي بخواهد به خواسته هاي خويش برسد و يا خواسته هاي خود را اجرايي كند مي بايست داراي عزت باشد تا در برابر شرايط و يا موانع و امور بازدارنده دست يابي به خواسته، مقاومت كند و به هدف خويش برسد. بنابراين عزت عاملي مهم در دست يابي به خواسته هاي انساني نيز مي باشد.
خداوند عزتمندي خود را مظهر عالي ترين صفات و مثل اعلاي خويش مي شمارد (نحل آيه 60 و روم آيه 27) بر اين اساس انسان و يا جامعه اي كه مي خواهد عالي ترين صفت و مثل اعلاي خويش را نشان دهد بايد برخوردار از صفت و حالت عزت باشد وگرنه نمي تواند به صفت برترين و بهترين حالت خويش دست يابد.
خداوند براي عزت دو كاركرد و اثر مختلف معرفي مي نمايد. برخي از اين آثار مربوط و يا مرتبط به عزت خداوندي و برخي ديگر مربوط به انسان و جوامع بشري است.
خداوند در آيه 118 سوره مائده و نيز 5 سوره ممتحنه و 17 و 18 سوره تغابن، عزت خداوندي را منشا و خاستگاه آمرزش بندگان مي شمارد. به اين معنا كه عزت الهي موجب مي شود تا در حق بندگان خطاكار خويش رحم آورد و گناهان و خطاهاي ايشان را ببخشد و بيامرزد.
از ديگر آثار عزت خداوند مي توان به مسئله آفرينش اشاره كرد. خداوند در آيه 27 سوره لقمان عزت و حكمت خداوند را منشا و خاستگاه بي پاياني كلمات وجودي آفرينش شمارد و مي گويد كه همه موجودات به عزت و حكمت او پديدار مي شوند و از آن جايي كه عزت و حكمت وي را نهايتي نيست براي كلمات وجودي (موجودات و آفريده ها) نيز پاياني نيست.
مؤمنان اگر از رحمت خاص و عام خداوند بهره مند مي شوند به سبب عزت خداوند است كه در آيات 71 سوره توبه و 2 فاطر به اين اثر و كاركرد عزت خداوند اشاره شده است.
تسليم، تشريع، تنزيه، توكل، خوف، دعا و اتمام حجت و...
عزت خداوند هم چنين موجب تسليم در برابر خدا (بقره آيه 208 و 209) تشريع احكام و قوانين كيفري سخت (مائده آيه 38) تنزيه او از هرگونه نقص و كاستي و شراكت (آل عمران آيه 6 و 62 و سبا آيه 27 و حشر آيه 23) توكل و اعتماد به خدا در همه امور (انفال آيه 49 و شعراء آيه 217 و عنكبوت آيه 26) و خوف از خدا و خشيت از وي (فاطر آيه 28) و دعا و نيايش براي اجابت خواسته هاي مختلف و متعدد (غافر آيه 7 و 8 و ده ها آيه ديگر) و نيز اجابت آن (همان و نيز ممتحنه آيه 5) و اتمام حجت خداوند با ارسال پيامبران و كتب آسماني (نساء آيه 165) و مصونيت يابي قرآن از هر گونه تغيير و تحريف (يس آيات 2 و 5 و زمر آيه 1 و غافر آيه 2)، علت و منشا ابتلا و امتحان انسان ها براي ظاهر شدن نيكي هاي نيكان (ملك آيه 2)، امدادهاي غيبي به مؤمنان و شكست دشمنان (احزاب آيه 11 و 25) و امور ديگر مي شود.
همين عزت در زندگي بشر نيز آثار و كاركردهاي مختلف و متفاوتي دارد كه از جمله مي توان به اتحاد و اجتناب از تفرقه ميان مسلمانان اشاره كرد. به سخن ديگر عزت الهي كه خاستگاه عزت مؤمنان است موجب مي شود تا مردم در محور عزت و قدرت الهي گرد آيند و در سايه عزت الهي منسجم شده و با همدلي و همراهي و انسجام به سوي مقصد توحيدي حركت كنند. (بقره آيات 208 و 209)
از ديگر كاركردها و آثار اجتماعي عزت در انسان و جوامع بشري مي توان به بخشش و احسان در ميان مردم و دوري و پرهيز از بخل و خساست اشاره كرد كه خداوند در آيات 16 و 17 سوره تغابن به آن اشاره مي كند؛ زيرا كسي كه خداوند را قادر و توانا بر هر چيزي مي شمارد و متوجه و ملتفت مالكيت و حكمت و دانايي و آگاهي اوست در برابر نعمت هايي كه خداوند به او بخشيده است بخل نمي ورزد و به كساني كه به آن نيازمند هستند عطا و احسان و حتي ايثار مي كند. از اين رو مي توان گفت كه عزت انسان در كنار توجه به عزت خداوند و اقتدار او در همه چيز موجب مي شود تا شخص با دلي آرام نه تنها احسان بلكه ايثار كند و متوقع باشد تا خداوند او را در زندگي كمك و ياري كند و هرگز دعا و نيايش وي را رد نكرده بلكه اجابت نمايد.
خداوند در آيه 16 تا 18 سوره تغابن عزت خداوند را مقتضاي انفاق و اعطاي قرض و وام به ديگري مي داند تا معلوم نمايد كه عزت و توجه به اين مفهوم و تأثرپذيري از آن تا چه اندازه در زندگي اجتماعي بشر و همگرايي و كمك و تعاون و احسان نقش دارد.
چنان كه باور به عزت الهي موجب مي شود تا انسان ها در حوزه عمل اجتماعي انسان هاي با استقامتي شوند و در برابر فشارها تحمل خويش را افزايش دهند و خود را نبازند. در حقيقت ريشه استقامت افراد و جوامع را در برابر فشارهاي بيروني و دروني به ويژه دشمنان ملت و مردم مي بايست در آگاهي انسان از عزت الهي جست. چنان كه اصحاب اخدود با چنين آگاهي و دانشي است كه در برابر آتش هاي برافروخته و تهديد يهوديان مقاومت كردند و حاضر نشدند تا دست از ايمان خويش به خدا بردارند و حاضر شدند تا در گودال هاي آتش انداخته شوند ولي ايمان خويش را از دست ندهند. (بروج آيات 4 تا 8)
الفت و انس ميان مؤمنان نيز ريشه در عزت مؤمناني دارد كه ريشه در عزت الهي دارند. اين گونه است كه ارتباط تنگاتنگي ميان عزت الهي و عزت مؤمنان مي توان ردگيري و شناسايي كرد. به سخن ديگر، عزت و آثار آن در بشر ريشه در عزت الهي و آگاهي از آن دارد و همين آگاهي و ارتباط ميان عزت طولي مؤمنان با عزت الهي موجب مي شود كه آثاري چون الفت و انس ميان مؤمنان پديدار گردد و انسجام و اتحاد در ميان جوامع مؤمن تحقق يابد. (انفال آيه 63) بنابراين ظهور عزت الهي در دل هاي مؤمنان است كه موجبات همگرايي و همدلي و همبستگي و انسجام مردم را فراهم مي آورد و مؤمنان را همانند شخصي يگانه درمي آورد كه درد و رنج و شادي و سرور يكي به معنا و مفهوم درد همگي و سرور جمعي مي شود.
از ديگر آثار و كاركردهاي مهم عزت مي توان به پيروزي آنان در زندگي و جنگ ها اشاره كرد. عزت مؤمنان كه برگرفته از عزت الهي و از خاستگاهي چنان والا برخوردار مي باشد موجب مي شود تا مؤمنان در جنگ و اموري ديگر پيروزي را نصيب خويش گردانند و دشمنان را خوار و ذليل نمايند. (آل عمران آيه 123 و 126 و نيز انفال آيات 9 و 10 و 49)
توجه به عزت الهي و اعتماد و تكيه كردن به قدرت لايزال وي موجب مي شود تا انسان از نگراني بيرون آيد و حزن و اندوه از دل وي برطرف گردد. (يونس آيه65)
با مطالب پيشين به خوبي روشن شد كه عزت جز در سايه سار عزت الهي براي انسان تحقق نمي يابد چنان كه قدرت و توانايي بشر در حوزه هاي مختلف نيز جز در سايه عزت و توجه به عزت الهي شدني نيست. براين اساس مي توان گفت كه عوامل عزت را مي بايست در عوامل تقرب به خدا و جلب رضايت و خشنودي وي جستجو كرد.
با اين همه قرآن به برخي از علل و عوامل به عنوان عوامل مؤثر اشاره مي كند كه در ايجاد و تحقق عزت در بشر تأثير بيشتر تر و مهم تري دارد.
از جمله اين عوامل مي توان به آخرت طلبي اشاره كرد. به اين معنا كه آخرت طلبي و پرهيز از متاع دنيوي موجب مي شود تا شخص از عزت الهي بهره مند شود و سايه عزت خداوندي بر سر او افتد. (انفال آيه67)
از ديگر عوامل مؤثر در تحقق عزت مي توان به نقش اراده اشاره كرد. به اين معنا كه عزت انسان ها با انتخاب و اراده خود آنان تحقق مي يابد و تا انسان نخواهد كه از عزت الهي بهره مند گردد و در خويش عزت الهي را تجلي و ظهور دهد چنين امكاني براي او فراهم نخواهد شد. از اين روست كه در آيه 10 سوره فاطر به نقش اراده شخص توجه مي دهد تا بيان دارد كه اراده انساني تا چه اندازه در تحقق عزت در شخص مؤثر است.
از ديگر عوامل عزت آفرين در بشر مي توان به عبادت و اطاعت خداي يگانه اشاره كرد. خداوند در آيات 81و 82 سوره مريم اين راه را پيشنهاد مي كند ولي اگر به خوبي در اين عامل توجه شود دانسته مي شود كه مراد از آن تسليم در برابر آموزه هاي وحياني و نبوي است. به سخن ديگر انسان نمي تواند هرگز به عزت دست يابد مگر آن كه انساني مطيع باشد و در برابر خداوند و نه ديگري سر تسليم فرودآورد تا به خداوند تقرب جسته و از محبت و مهر او بهره مند گردد. بر اين اساس مي توان گفت كه عوامل ديگر تحت اين عامل قرار مي گيرند به اين معنا كه اگر شخص بخواهد تا اراده عزت كند مي بايست در راستاي اين اراده سر تسليم در برابر خداوند فرود آورد. بنابراين عبادت از مهم ترين علل و عوامل دست يابي به عزت در شخص و جامعه است.
براين اساس مي توان گفت كه اگر خداوند به قرآن به عنوان عامل عزت اشاره مي كند (ابراهيم آيه1 و سباء آيه6) و يا ولايت مؤمنان به ويژه اولي الامر(ع) را عامل عزت برمي شمارد (نساء آيه139) در حقيقت به تسليم و عبادت محض در برابر خداوند اشاره مي كند كه از راه اراده به عزت جويي از طريق بهره مندي از قرآن و اطاعت و پيروي از آموزه هاي آن و نيز دستورها و فرمان هاي اوليايي معصوم الهي(ع) تحقق مي يابد.
براين اساس مي توان گفت كه عوامل پيش گفته در مسير تحقق تسليم و اطاعت محض از خداوند و آموزه هاي وحياني و نبوي است. بنابراين هر كسي عزت مي خواهد مي بايست تسليم خواست خداوندي و آموزه هاي قرآني و دستورهاي اولي الامر(ع) باشد.
اين گونه است كه خداوند هر گونه پيروي و اطاعت از شيطان و شرك (يونس آيه 65 و 66 و مريم آيات 81و 82) و دوستي و محبت با كافران و پذيرش ولايت ايشان (نساء آيه138 و 139) و نيز سلطه شاهان و حاكمان ستمگر را عامل خواري و ذلت بر مي شمارد (نمل آيه 34) و از آن پرهيز مي دهد.
به هر حال هر كسي كه در جست وجوي قدرت است و عزت مي طلبد مي بايست راه خدا را در پيش گيرد و از عواملي از اين دست بهره مند و از موانعي پيش گفته پرهيز و اجتناب ورزد.